خآطـِـــرآتــِـ مـَـن .. :)

با لبخنــــ:)ــد وآرد شویـــد .. !!

جشن ایام شعبانیه

سلام به همتوووووووووون .. خوبید؟؟

خب از این به بعد یکم دیر به دیر آپ میشه .. البته بستگی داره .. ک اگه خاطرات زیاد باشه زود زود آپ میشه .. ولی خب تابستون ک همش خونه ایم .. معمولا خاطره ی بخصوصی رُخ نمی دهد.

اونشب ک رفتیم عروسی .. با دوستم همزمان رسیدیم و با هم وارد شدیم .. کلا پیش هم بودیم .. خعلی خوش گذشت .. برنامه جنگل برای شب کنسل شد .. مثه اینکه بعضیا اجازه نداده بودن و برنامه رو کنسل کرده بودن ..

بعدشم ک دیشب رفتیم جشن برای ایام شعبانیه بود .. تو ورزشگاه بود .. آقای حمیدرضا ماهی صفت (مستربین ایرانی) هم بود .. خعلی خوش گذشت ..

از ساعت 18:30شروع میشد .. تقریبا 17:45 حرکت کردیم و 18 اونجا بودیم .. هنوز خورشید غروب نکرده بود .. واسه همین یکم آبپز شدیم تا برنامه شروع شد ..حدود 1 ساعت فقط بیکار نشسته بودیم و آهنگ پخش میکردن .. از ساعت19 شروع شد .. یه مجری خیلی باحال داشتن ک همش جوک میگفت و مارو میخندوند .. یکم ک گذشت .. یه قسمت از برنامه عروسی محلی بود .. دخترای هم سن و سال ما لباس محلی پوشیده بودند و میرقصیدن .. یعنی اصن کف کرده بودم ک چجوری اجازه داده بودن رو سن برقصن جلو اون همه مرد .. خلاصه خعلی باحال بود .. بعدا یکم عکس هم میزارم براتون ..

بعد ک نزدیک اذان بود برنامه رو قطع کردند و اهنگ پخش کردند و بعدشم اذان بود .. همون لحظه ها بود ک برگشتم یهو دوستمو دیدم .. حدودا 1 سال میشد ک ندیده بودمش .. دخترداییم پیشم بود .. با هم دیگه رفتیم پیشش .. کلی با هم حرف زدیم تا برنامه شروع شد .. کلی خوش گذشت .. بعد ک برگشتیم دیدم صندلیم نیس .. بعله صندلی جنابعالی رو باد برده بود .. هیچی دیگه یه نگاه اندرعاقل سفیهی به مامانم انداختم و اونم گفت من فکر کردم دیگه نمیای .. بعله دیگه .. منم نشستم رو صندلی دخترداییم و اون سرپا واستاد و بعضی وقتا میشت روی پاهای من .. بعد از عقب اعتراض کردن ک نمیبینیم و بشین و ... ک اون بیچاره هم یه صندلی پیدا کرد و نشست .. خلاصه خعلی خوب بود .. جاتوووووووووون خالی .. آخرش کلی فشفشه پرتاپ کردند .. خلاصه خعلی صحنه ی قشنگی بود اهنگ هم گذاشته بودن .. اصن یه وضعی بود ک نگوووووووووو .. واقعا دلمون شاد شد .. من ک حسابی لذت بردم ..

دیروز صبح میخاستم برم کتابخونه و درس رو شروع کنم .. ک مادر گرامی نذاشت گفت یکم بگذره بعدا شروع کن .. ولی من حوصلم سر میره نمیدونم چیکار کنم .. وب هم ک هیشکی نیس .. خسته شدممممممممممممممم ..

خب دیگه خیلی طولانی شد شرمندتووووووونم .. فعلا بابای تا بعد ..

عیدتووووووووونم مبارک





[ بازدید : 968 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 25 خرداد 1393 ] [ 9:17 ] [ آلِـــزو :) ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]