خآطـِـــرآتــِـ مـَـن .. :)

با لبخنــــ:)ــد وآرد شویـــد .. !!

بدبختی های ناتمامِ من

ســــــــلام خوبین؟؟

چن روزی نبودم .. شرمنـــده .. دلم براتون یه ذره شده

خب من الان دقیقا یادم نمیاد چه اتفاقایی افتاده .. نمیدونم میتونم همشو بگم یا نه .. خب من از شنبه تا حالا آپ نکردم .. حالا از همه روزاش براتون میگم :

شنبه رو ک براتون نوشتم ..

1 شنبه : مدرسه به خیر و خوبی تموم شد ولی ساعت اخر شیمی امتحانو گند زدم .. خوب نخونده بودم

2 شنبه : ساعت اول زبان خارجه داشتیم ک قرار بود ریدینگ رو ارائه بدیم .. من و نسترن و فرشته داوطلب رفتیم .. خوب خونده بودمش .. ولی قرار نبود کلمه ها رو املاییشو بگه .. ما هم دیدیم این اینطوری میگه .. رفتیم نشستیم .. بعد چند گروه دوباره به ما گفت بیاین .. هیچی دیه رفتیم خوب خوندیم و خوب هم گند زدیم .. اعصابم داغون شد .. همیشه لج میکنه عبضی .. ساعت بعدی جغی داشتیم ک واسمون سونامی ژاپن رو گذاشت .. خعلی باحال و ترسناک بود .. ساعت آخرم درس پرسید .. خعلی خونده وبدم ولی نتونستم خوب جواب بدم .. کلا بد بود.

3 شنبه : امتحان فیزیک داشتیم .. زیست پرسش داشتیم .. دفاعی هم پرسش .. کلا نرفتم مدرسه حالم خوب نبود .. بخاطر یه سری مسائل شخصی.

4 شنبه : رفتم مدرسه ک ساعت اول فیزیک داشتیم گفت اگه کسی واسه امتحان غیبت کنه صفره .. گفتم حالم خوب نبود گفت باید گواهی بیاری .. گفتم باشه (حالم طوری نبود ک برم دکتر .. حال روحیم خوب نبود) هیچی دیگه عین خر تو گِل گیر کردیم .. بعد ک وزرش داشتیم رفتیم باشگاه تقریبا خوب بود .. ساعت بعدیش هم زیست بود ک نخونده بودم رفتم بهش گفتم نخوندم گفت باشه .. هیچی دیگه تقریبا خوب بود.

5 شنبه : کلا 5 شنبه ها از صبح ساعت 9/30 کلاس داریم تا 2 .. کلاسای : ریاضی ، فیزیک ، زیست .

صبح زود رفتم دکتر ک گواهی بگیرم .. منشی بیشعورش گفت نه نمیشه واسه ما مسئولیت داره و ..... هیچی دیگه ناامیدانه رفتم مدرسه .. قبل اینکه کلاس شروع بشه با نسترن حرفیدم گفت اون دکتره پسرخاله بابامه .. قرار شد بعد کلاس بریم پیشش گواهی بگیریم .. بعد ک کلاس تموم شد میخواستیم بریم ک بچه ها گفتن نه بیخیال و یه چی بگو و ... خلاصه نرفتیم .. خداروشکر اونم یادش نبود.

بعدش ک زیست داشتیم .. تست هامو نبرده بودم .. بعد دوستم یکی از ورقه های تستشو داد به من .. چون اگه نمیبردیم جریمه نقدی داشتیم .. هیچی دیگه تا این خانوم از جاش بلند میشد قلبمون میومد تو دهنمون ک نکنه لو بریم .. خلاصه به یه مکافات تموم شد.

بعلــــــــــــــــــه .. همچین هفته ی نحسی رو گذروندم.

یه نظرسنجی هم از بچه ها در مورد خودم گرفتم ک بعد میزارم .. فعلا .

مواظب خودتون باشین .. بوووووووووووووس





[ بازدید : 506 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 1 اسفند 1392 ] [ 16:39 ] [ آلِـــزو :) ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]